۱۴۰۰ خرداد ۱۰, دوشنبه

اعلامیه شماره 1 جاآا تحریم انتخابات و تقبیح کشتار جاده میوند

 مردم ما انتخاب خود را كرده اند

تحريم انتخابات و دفاع و خونخواهي از مجروحين و جانباختگاني كه با فير سگان زنجيري ملا تره خيل وحشي جانشان را از دست داده اند

اين اعلاميه در شام سه شنبه 05/05/1389 برابر با 27/07/2010 در شهر كابل از طرف جنبش انقلابي آزادي افغانستان (جاآا) پخش گرديد. و اينك ما از خوانندگاني كه از طريق اينترنت اين نوشته را دريافت ميدارند ميخواهيم كه در هر كجاي اين جهان كه بسر ميبرند به طريقه هاي مختلف ما را در تكثير و پخش بيشتر اين اعلاميه در ديگر ولايات كشور و ديگر نقاط جهان كه هموطنان ما وجود دارند ياري دهند.

دستهاي گرم تمامي تان را ميفشاريم 

 جاآا

به امپرياليستها و دست نشاندگان و نوكرانشان چون ملا تره خيل

مردم مبارز ما در طي دوره هاي تاريخي كشور خويش قهرمانيها و حماسه هاي فراواني را از خود بر جاي گذاشته اند. زيرا با شجاعت در مقابل تمامي تهاجمات و لشكركشي ها دليرانه ايستادند. تاريخ از هجوم هاي بسياري بما ميگويد: از هجوم هاي تورانيان در ازمنه هاي بسيار قديم، از هجوم هاي قوي سواركاران چادر نشين بعدي آسياي مركزي در قرن ششم قبل از ميلاد و از حملة كوروش كه مردم افغانستان شش سال در برابر او سخت جنگيدند تا اينكه خودش در سال 539 قبل از ميلاد در يكي از اين جنگها كشته شد و بعد از كوروش حملة پسرش كامبوزيا به اين كشور و بعد از او داريوش سوم كه در افغانستان بدست بسوس والي باختريان كشته شد و سپس اسكندر مقدوني كه در اين كشور با مقاومت مسلح مردم آنچنان مواجه شد كه مدت چهار سال در اين كشور درگير ماند و خود وي در شرق افغانستان زخم برداشت و سپاه او نيز بر اثر جنگهاي دفاعي و قيامهاي متعدد مردم افغانستان خسته گرديد. بعدا حتي نفوذ دولت تانگهاي چين در شمال افغانستان در قرن هفتم ميلادي و از قرن هفتم تا قرن نهم ميلادي استبداد دولت اموي ها و عباسي ها و باز مبارزات و قيامهاي مردم افغانستان، در دورة استبداد اموي ها مردم افغانستان براي حصول استقلال كشور خويش با يك جنبش بيسابقه به رهبري مردي از عمق اجتماع بنام ابومسلم خراساني و باز پنج سال بعد از كشته شدن ابومسلم بار ديگر مردم افغانستان در دوره دولت عباسي به قيام برخاستند و اينبار، اين قيام از ولايت هرات به رهبري مردي بنام سندباد در سال 759 ميلادي صورت گرفت. سندباد خودش را جانشين ابومسلم معرفي كرد. بعد از كشته شدن سندباد، مردم هرات دوباره به قيادت يكنفر بادغيسي بنام «استاد سيس» و حريش سيستاني رفيق او، بر ضد عرب قيام كردند. تاريخ ميگويد كه: اگر چه استاد سيس كشته شد اما چون ستم و فشار دولت عباسي بر شانه هاي توده ها سنگيني ميكرد آنان بناچار پي در پي قيام ميكردند چنانيكه در سال 767 دهقانهاي هرات و سيستان تحت رهبري «آذرويه» بر ضد حكومت عربي شورش كردند. باز در سال 775 مرد ديگري بنام حكيم بن عطاي بادغيسي و معروف به حكيم مقنع، رهبري قيام كنندگان را در مرو بدست گرفت و هزاران نفر زرتشتي و مسلمان (با عنوان سپيد جامگان) براي طرد عرب كه به نام اسلام به غارت مردم ميپرداختند كمر بستند. بعد از حكيم مقنع، «يوسف ابرم» هراتي با داوطلبان ملي، علاقه هاي ميمنه و مرغاب و پوشنگ را بتصرف خويش درآورد تا آنكه وي در يكي از جنگها اسير و به بغداد فرستاده شد و در آنجا با ساير روساي انقلابي افغانستان يكجا اعدام گرديد. و حضين سيستاني نيز فرد آزاديخواه ديگري بود كه قيام مردم را در سيستان رهبري نمود. در سال 799 مرد ديگري در سيستان بنام حمزه قيادت مردم دهقان و پيشه ور را بر ضد عرب در دست گرفت. و كسان ديگري كه مردم افغانستان از بين خود بعنوان رهبر مبارزات خويش تقديم تاريخ نمودند ميتوان از طاهر پوشنگي نام برد. و علاوه بر آن از عياران اصيل نيز بايد ياد كرد كه نظر به شرايط اجتماعي وقت، به شكل سياسي درآمده و عليه سلطة خارجي و فشار ارتجاع داخلي وارد مبارزه ميشدند، هزارها نفر از اينها در زير امر رؤسا و سرهنگان خويش، در هنگامه هاي سياسي و انقلابي شركت ميكردند. اينها در همين كابل با عنوان «كاكه» و در قندهار با عنوان «جوان» تا قرن بيستم عمر نمودند، كاكه هاي كابل در همين منطقه مرادخاني، پل خشتي و شور بازار و چنداول تشكيلات خويش را داشتند. آنها با مردم بينوا و درمانده همدرد و مجتنب از اقويا و توانگران بودند. سپس در قرن 13 ميلادي حملة مغول و مبارزات مردم افغانستان در اين قرن بسيار برجسته است، خصوصا شهر طالقان و عياران آن كه به روايت تاريخ دليرانه تا آخرين نفس در مقابل دشمن جنگيدند. بعد از تالقان مردم شهر باميان شجاعانه رزميدند و خلاصه در تمام قلعه ها و حصارها و شهرها مردم تا آخرين توان خويش در مقابل دشمن به مبارزه پرداختند. در قرن 14 و 15 ميلادي هجوم امير تيمور و مبارزة مردم افغانستان صورت گرفت. قرن شانزدهم تا قرن هژدهم ميلادي دوران تجزيه و انحطاط كشور در اثر نفوذ دولتهاي خارجي و مبارزة مردم افغانستان است. قرن هيژدهم تا قرن بيستم ميلادي افغانستان مورد تهاجمات روس و انگليس و مبارزات قهرمانانة مردم در مقابل آنان قرار داشته است. و اينك در قرن بيست و يكم كشور ما در تحت اشغال امريكا و انگليس و ديگر شركاء خورد و ريز آنان قرار دارد.

وقتيكه نگاهي اينچنين كوتاه بر تاريخ كشور خويش مي افكنيم ميبينيم كه سرزمين ما از همان ازمنه هاي قديم تا به امروز مورد تاخت و تاز و تهاجمات بيگانگان قرار گرفته است، اما مسئله مهم و حياتي در تاريخ كشور ما اينست كه مردم ما هيچگاهي در مقابل متجاوزين سر فرود نياوردند و براي آزادي و رهائي خويش با تقديم بهترين و پاكترين و صادق ترين فرزندان خود دليرانه رزميدند. قارن ها، سوري ها، نيزك ها، بازان ها، حبان ها، سندباد ها، استاد سيس ها، آذرويه ها، ابرم ها، ملالي ها، سيد كمال ها، محمد عظيم ها، عبدالخالق ها و هزاران دلير ديگر كه در گمنامي بسر ميبرند اينها فرزندان رشيد خلقهاي ما هستند كه دهليزهاي تاريك تاريخ كشور ما را با رشادت ها و از خود گذريهاي خويش روشنايي ابدي بخشيده اند.

در پرتو مبارزات اين بهترين فرزندان خلقهاي ما، راه رهائي و آزادي بر ما روشنتر از گذشته گرديده است. مردم ما در مقابل تجاوزات و اشغالگريهاي تورانيان، ايرانيان، يونانيان، اموي ها، عباسي ها، انگليس ها، روس ها و بعدها شوروي ها تا آخرين نفس جنگيده اند و هرگز تن به اسارت و ذلت نداده اند. و اينك نيز در مقابل تجاوز امريكا و شركاء آن نيز به مقاومت ميپردازند. و بار ديگر در اين برحة از تاريخ راه آزادي خود را با تقديم بهترين فرزندان رشيد انقلابي خويش فروزان ميسازند. امپرياليستها و دست نشاندگان آنها بايد بدانند كه مردم افغانستان بسيار بسيار پيش از اين در طول تاريخ خويش انتخاب خود را كرده اند. و بارها و بارها در طي دهه ها تا به امروز با مقاومت در برابر اشغالگران به تجديد عهد و پيمانشان پرداخته اند و بر انتخاب خويش مبني بر ادامه راه آزادي و رهائي تاكيد مؤكد كرده اند.

بر اين اساس، امروز مردم ما بخوبي ميدانند كه كشورشان در تحت اشغال قوت هاي خارجي قرار دارد و رژيم دست نشانده و سراپا مزدور كنوني بر طبق نقشه هاي اربابانش باز براي دور ديگري در حال اجراي انتخابات نمايشي پارلماني خويش ميباشد. در اين نمايش تمام كسانيكه شركت دارند خود فروختگاني همچو ملا تره خيل هستند كه نقش خويش را با كارگرداني امپرياليستها بازي ميكنند. و براي فريب افكار عامه از هيچ پستي و دنائتي فروگذار نمي كنند.

و بر پايه همين آگاهي است كه مردم ما باز هم همچون گذشته در مقابل امپرياليستها و مرتجعين دست نشانده آنان به مقاومت ميپردازند و شجاعانه بار ديگر به اين حاكميت ضد انساني مزدور نه ميگويند زيرا همانطور كه ذكر شد مردم ما مدتهاست كه انتخاب خويش را كرده اند. و تصميم شان را براي آزادي خويش گرفته اند. اين مردم شريف، اين مردم نجيب، اين مردم با عزت هرگز اجازه نميدهند تا بنام آنها جنايتكاران، دغلبازان، رسوايان، سوداگران، آدم فروشان و خلاصه آدمكشان تصميم بگيرند و با شرافت و نجابت و عزت آنان بازي كنند.

شام روز يكشنبه مورخ 03/05/1389 برابر با 25/07/2010 در جادة ميوند تني چند از همشهريان كابل كه در عبور قلدرانة ملا تره خيل وكيل ولسي جرگه و محافظينش در منطقه پر ازدحام اعتراض كردند توسط فير سگان زنجيري اش مجروح و شهيد گرديدند. ملا تره خيل در اين دوره نيز نامزد انتخابات پارلماني حكومت دست نشانده ميباشد، او و محافظين خون آ‌شامش يك بار ديگر دشمني خويش را بشكل خونين آن نسبت به مردم افغانستان در جادة ميوند به نمايش گذاشتند.

خلق هاي شريف كشور ما هرگز چنين جلاداني را بعنوان نمايندگان خويش قبول نداشته و ندارند. اينان را بعنوان دشمنان خويش ميشناسند. ملا تره خيل ها هم اينرا بوضاحت ميدانند كه مورد خواست مردم نيستند و از همينروست كه تا بحال در تمام انتخابات گذشته، خود صندوق هاي رأي گيري كه بايد توسط مردم پر ميگرديد در خانه هايشان توسط عمال خويش بنام مردم پر كردند.

اگر زياد دور نرويم ميتوانيم بگوييم كه اين شرف باختگان و آبرو ريختگان حداقل از همين دورة انتخابات نمايشي سراپا تقلب گذشته خويش به انتخاب مردم ما پي برده اند. جهان شاهد است كه خلق هاي افغانستان بطور وسيع انتخابات نمايشي و مضحك آنان را تحريم نمودند.

جنبش انقلابي آزادي افغانستان - جاآا اين عمل جنايتكارانة ملا تره خيل و محافظين خونخوارش را شديدا تقبيح مينمايد و از مردم سراسر كشور دعوت بعمل مياورد تا براي مقابله با اين جنايتكاران و قاتلان به اتحاد و يكپارچگي خويش استحكام بيشتري ببخشند و با تمام قدرت و توان خويش به جنبش انقلابي كشور نيروي بيشتري اعطاء نمايند تا توان بيشتري نسبت به نيروي ارتجاعي اين جلادان كسب كند.

در آخر يك بار ديگر ما به امپرياليستها و دست نشاندگان و نوكرانشان همچون ملا تره خيل ميگوييم كه مردم شريف افغانستان انتخاب خويش را پيشاپيش به شما اعلام داشته اند، و آن مبارزه بر عليه شماست.

در پايان ما از همشهريان كابل و يا هر هم وطني كه از منطقة چنداول - جادة ميوند - پل خشتي الي مراد خاني موفق به دريافت اين اعلاميه شده است ميخواهيم كه اعلاميه را بعد از خواندن حتما به افراد مورد اعتماد خويش بسپارند. تا به اينطريق ما را در تكثير اين اعلاميه ياري رسانده باشند.

مرگ بر امپرياليسم

مرگ بر اشغالگراني كه كشور ما را هم اكنون اشغال كرده اند

مرگ بر دولت دست نشانده

زنده باد جنبش انقلابي كشور

زنده باد جنبش انقلابي آزادي افغانستان - جاآا

زنده باد انقلاب

برقرار باد آزادي

05/05/1389

27/07/2010

jaaaemail@gmail.com

www.jaaaweblog.blogspot.com

نوشته شده در Thu 29 Jul 2010 ساعت ۱۰:۳ ق.ظ

شماره اول نشريه انقلاب و آزادي منتشر شد

 شماره اول نشريه انقلاب و آزادي منتشر شد

 براي دريافت فايل پی دی اف شده

:لطفا روی لينك ذيل کلیک نمائید

http://payameazadi.org/extra/Enghelab_va_Azadi_(1st_issue)_May_and_June_2010.pdf

نوشته شده در Sun 11 Jul 2010 ساعت ۱۱:۳۳ ق.ظ

بیانیه تأسیس جنبش انقلابی آزادی افغانستان - جاآا

 بيانية تأسيس

جنبش انقلابي آزادي افغانستان - جاآا

 امروز اول ماه مه 2010 برابر با يازدهم ماه ثور 1389، با تقدير از روز جهاني كارگر ايجاد جنبش انقلابي آزادي افغانستان (جاآا) را به تمام مردم دلير، كارگران، دهقانان، زنان و مردان شورشگر، محصلين مبارز و جوانان انقلابي و ساير زحمتكشان افغانستان با افتخار و سربلندي اعلام ميداريم.

ما ايجاد جنبش انقلابي آزادي افغانستان (جاآا) را در مجموع به تمام رهروان جنبش انقلابي كشور نيز تبريك ميگوييم. زيرا بر اين باوريم كه هر قدمي كه در راه انقلاب و آزادي افغانستان برداشته شود ميتواند براي كل جنبش انقلابي كشور مثمر و ثمر واقع گردد. و با اين وصف اينك روزيست كه با ايجاد جنبش انقلابي آزادي افغانستان مقاومت و مبارزات ملي - دموكراتيك خلق هاي افغانستان غني تر از پيش ميگردد.

و از طرفي ديگر با اين باور كه جنبش انقلابي كشور بخشي جدايي ناپذير از جنبش انقلابي جهاني است و بدون شك در روند فتح جهان نقش كليدي خويش را دارد، لذا ايجاد جنبش انقلابي آزادي افغانستان را به تمامي خلق هاي در بند جهان و تمامي نيروهاي انقلابي سراسر اين كرة ارض و همچنين همة آنانيكه قلبشان براي رهائي انسان ميتپد تبريك عرض مي نمائيم.

از آنجائيكه جنبش انقلابي آزادي افغانستان خويش را متعلق به جنبش انقلابي كشور و جنبش انقلابي بين المللي ميداند، لذا همپاي ديگر انقلابيون در راستاي تسريع روند انقلاب و آزادي افغانستان از بند تمامي زنجير هاي ريز و درشت امپرياليستهاي غارتگر خورد و بزرگ در پيوند با جنبش انقلابي جهاني به كار و پيكار انقلابي خستگي ناپذير ميپردازد.

«جنبش انقلابی آزادي افغانستان» حاصل كار ايدئولوژيكي چند ساله اي است كه بعد از نشست ها و گفتگوها و بحث و نظرها و مطالعات گوناگون ما منسوبين اين جنبش بدست آمده است که متعهد است تا برای ايجاد يك جنبش توده اي به بسيج كارگران، دهقانان، جوانان و تمامي زنان و مردان زحمتكش و ستمديدة اين مرز و بوم در راستاي ايجاد جنبش انقلابی وسیع براي آزادي تمامي خلق هاي در بند افغانستان در شكل مقاومت ملی توده اي و انقلابی خلق های کشور به کار و پیکار انقلابي مبادرت ورزد.

اين جنبش با اعتقاد به اينكه بيرون راندن نيروهاي كشورهاي امپرياليستي از افغانستان و سرنگوني حاكميت ارتجاعي دست نشاندگان آنها عمده ترين مسئلة مبارزاتي كنوني را تشكيل ميدهد به ارتباط با توده هاي ستمكشيده براي متشكل ساختن آنان بر حول محور مبارزة ملي - دموكراتيك ميپردازد.

مبارزة ملي را بصورت مقاومت ملي توده اي در برابر اشغالگران و دست نشاندگان و وابستگان آنها تا محو كامل سلطة امپرياليسم از كشور و حصول آزادي حقيقي ملي ادامه ميدهد.

و مبارزة دموكراتيك را همپاي آن براي درهم شكستن مناسبات نيمه فيودالي حاكم به پيش ميبرد.

و اين تنها راهي است كه ميشود آنرا فقط از طريق انقلاب پيمود و به آزادي رسيد.

استراتژي و هدف دراز مدت جنبش انقلابي آزادي افغانستان رسيدن به جامعه اي است كه در آن صحبت از استثمار انسان از انسان ياوه اي بيش نباشد. رسيدن به جامعه اي كه براي همگان كار، براي همگان نان، براي همگان مسكن همراه با شرافت و كرامت انساني بدور از هرگونه تبعيض جنسيتي و مليتي در كمال آرامش و امنيت با برخورداري از آخرين دستاوردهاي علمي زمان باشد.

عمده ترين اهداف مبارزاتي جنبش انقلابي آزادي افغانستان - جاآا عبارتند از:

در زمينه سياست

  1. مبارزه عليه هرگونه تجاوز و اشغال در جهان
  2. مبارزه بر عليه تمامي نيروهاي امپرياليستي موجود در كشور و ادامة اين نبرد تا پاكسازي كامل كشور از لوث اين نيروها بمنظور قطع سلطة نظامي و سياسي اين اشغالگران و سرنگوني دولت دست نشاندة آنان
  3. ايجاد دولت دموكراتيك نوين
  4. برقراري ساختار اداري نوين مطابق با نيازهاي خلق هاي افغانستان
  5. ايجاد شوراهاي كارگران و زحمتكشان شهر و روستا و كنگرة سراسري نمايندگان شوراهاي خلقهاي كشور به عنوان اساسي ترين مرجع قانون گذاري و اجرائي دولت دموكراتيك نوين
  6. الغاي تمامي پيمانها و قراردادهاي اسارتبار و خائنانه اي كه دولتهاي مرتجع افغانستان با قدرتهاي امپرياليستي و يا كه دولتهاي ارتجاعي منطقه منعقد ساخته اند.
  7. رها سازي زنان از تمام بندهايي كه آنها را به اسارت كشيده و تحت ستم قرار داده است. برقراري نظام اجتماعي كه زنان بتوانند در تمام عرصه هاي زندگي سياسي، نظامي و اقتصادي و فرهنگي و اجتماعي از حقوق مساوي برخوردار شده و همپا و همدوش مردان نقش فعال خويش را در تمام اين عرصه ها ايفاء نمايند.
  8. جدايي دين از دولت
  9. در جامعة دموكراتيك نوين، دين به مثابة امري اعتقادي خصوصي و قلبي انسانها تلقي ميگردد و هيچكس حق اين را نخواهد داشت تا از احساسات ديني و مذهبي افراد جامعه در تحت سليقة شخصي و يا به هر دليل ديگري استفاده و آنرا به عنوان ابزاري در جهت كسب منافع به هر شكلش كه ميخواهد باشد بكار گيرد.
  10. لغو هر گونه تبعيض، جنسيتي، مليتي و غيره
  11. اعطاي كامل حقوق دموكراتيك براي تمام كسانيكه در قلمرو دولت دموكراتيك نوين زندگي ميكنند. مانند حق آزادي عقيده و بيان، مطبوعات و رسانه ها، حق اجتماعات و تظاهرات، حق كار، حق انتخاب كردن و انتخاب شدن؛ حق آموزش، مسكن و غيره

در زمينه اقتصاد

  1. كليه سرمايه هاي امپرياليستي و بورژواكمپرادورها يعني سرمايه داران بزرگ (بانكها و موسسات صنعتي و تجارتي بزرگ و انحصاري) به نفع اكثريت جامعه (كارگران، دهقانان و پيشه وران و ساير زحمتكشان) مصادره ميگردد.
  2. بانكها بعد از مصادره توسط دولت دموكراتيك بعنوان موسسات مالي ملي اعلام ميشوند و بمنظور كارآيي بيشتر در يك بانك واحد ادغام ميگردند. اين مصادره هرگز شامل پولها و امانات خلقهاي كشور نميشود. بلكه سرمايه ها و دارائي هاي مربوط به خود بانكها بعنوان سرمايه ها و دارائيهاي ملي بنفع كارگران و زحمتكشان شهر و روستا توسط دولت منتخب و شورائي دموكراتيك به كار انداخته ميشوند.
  3. برنامه هاي انكشاف زراعت و مالداري بعنوان پاية اصلي اقتصادي كشور در اولويت كاري دولت نوين قرار ميگيرند.
  4. سرمايه هاي كوچك و متوسط داخلي به نفع اقتصاد خلقهاي جامعه رشد داده شده در زمينه هاي توليدي بكار گرفته ميشوند و هرگونه واسطه بازي تحت نام تجارت و غيره ممنوع ميگردد.
  5. زمينهاي ملاكين مصادره و سپس به دهقانان بي زمين و كم زمين به نام انقلاب ارضي دولت دموكراتيك توزيع ميگردد.
  6. تعاوني هاي توده اي در هر منطقه ايجاد و در تحت نظارت و كنترل دقيق شوراها قرار داده ميشوند تا بمنظور اداره و پيشبرد عرضه و تقاضا در جهت منافع خلقهاي كشور به عاليترين شكل ممكن آن كار و تلاش انقلابي نمايند.
  7. تجارت خارجي توسط دولت دموكراتيك كاملا ملي ميگردد و صادرات و واردات كالاها بر اساس نياز خلق هاي كشور صورت ميگيرد. تمام امورات مربوط به تجارت يعني كارهاي جمع آوري محصولات براي عرضه در بازارهاي داخلي و يا صادرات شان به بازارهاي خارجي و تمام كارهاي مربوط به واردات و توزيع و پخش كالاهاي وارداتي به مردم، توسط تعاونيها انجام ميشود، تا دست واسطه ها و دلال ها از ميان برداشته شود. پول حاصله از فروش محصولات داخلي در بازارها داخلي و خارجي بدون كم و كاست و دستبرد به صاحبانشان باز ميگردد، و كالاهاي وارداتي هم بدون دست به دست شدن توسط واسطه ها و دلالان بطور مستقيم با قيمت پائيني به دست خلقهاي كشور ميرسد. و در نتيجه بجاي آنكه اندك كساني بعنوان تاجر و دلال و غيره صاحب سرمايه ها و دارائيهاي سرسام آور گردند، خلقهاي كشور از مشكلات اقتصادي رهائي ميابند و به رفاه و آسايش ميرسند.

در زمينة فرهنگ

  1. مبارزه با تمام زواياي تاريك و روشن و آشكار و پنهان فرهنگ امپرياليستي و ارتجاعي حاكم بر كشور
  2. اشاعه و رشد فرهنگ و افكار نوين (فرهنگ ملي، علمي و توده اي دموكراسي نوين) يعني فرهنگ ضد امپرياليستي و ضد فئودالي توده هاي مردم تحت رهبري طبقه كارگر
  3. ترويج فرهنگ رهائيبخش ملي، فرهنگ ملي انقلابي كه احساسات ملي خلقهاي كشور ما را تقويت كرده و آنها را بسوي استقلال واقعي و آزادي كامل از قيد و بند امپرياليستهاي اشغالگر سوق دهد.
  4. رشد و اشاعة فرهنگ علمي، مبارزه با افكار خرافي و يا هرگونه فرهنگي كه در بردارندة افكار اسارت آوري چون سِحر و جادو و جادو بازي باشد.
  5. تقويت فرهنگ توده اي، فرهنگي كه در خدمت كارگران، دهقانان و ساير زحمتكشان باشد و روحياتشان را براي آزادي صيقل دهد.
  6. مبارزه در جهت دفع هجوم فرهنگ ضد انقلابي كشورهاي ديگر به كشور كه در اصل نمايندة فرهنگي طبقات حاكمة آن كشورهاست. تلاش در جهت جذب عناصر مترقي و انقلابي فرهنگ خلقهاي ديگر نقاط جهان تا با استفادة آن به غناي فرهنگ انقلابي خلقهاي خويش افزوده و آنها را با خلقهاي ديگر كشورها كه سرنوشتي مشترك دارند پيوندي فرهنگي نيز زده باشيم. و بر اين اساس به فرهنگ انقلابي خويش در راستاي اتحاد با خلقهاي ديگر كشورها وجهة انترناسيوناليستي داده باشيم.

مرگ بر امپرياليسم

مرگ بر دولت دست نشانده

زنده باد جنبش انقلابي آزادي افغانستان - جاآا

زنده باد انقلاب

برقرار باد جمهوري دموكراتيك نوين

نوشته شده در Thu 1 Jul 2010 ساعت ۹:۴۸ ق.ظ

چرا جنبش هاي انقلابي؟

 چرا جنبش هاي انقلابي؟

ما امروزه در تمام جهان و خصوصا در كشورهاي تحت سلطة قدرتهاي امپرياليستي شاهد پا گرفتن جنبش هاي انقلابي بسياري هستيم. اين جنبش ها همه روزه رشد ميكنند و پيوسته در حال گسترش اند و در ميان خلق هاي كشورهاي مختلف روز به روز از محبوبيت بيشتري برخوردار ميگردند. در هر جايي كه از موجوديت يك جنبش انقلابي براي جوانان گفته شده است آنان با اشتياق به حمايت از آن برخاسته اند. و اگر در هر محيط كارگري و يا دهقاني توسط انقلابيون واقعي اين جنبش ها به معرفي گرفته شده اند در زودترين فرصت كارگران و دهقانان آن محيط اميدشان را براي نجات به اين جنبش ها بسته اند. و با تمام توان حمايت خويش را از آنها اعلام كرده اند.

چرا چنين است؟ چه چيزي باعث شده است تا جنبش هاي انقلابي پا بگيرند و پيوسته در دل خلق هاي كشورهاي مختلف رشد كنند و گسترش يابند؟

پيدايش و ريشة اين تغييرات و تحولات از سبب فشاري است كه امپرياليسم كه خود زادة نظام طبقاتي ميباشد بر خلق هاي كشورهاي مختلف جهان ايجاد كرده است. و ازينرو امپرياليسم سرنوشت يكساني را براي تمام ملل جهان به ارمغان آورده است. در جهان كنوني تحت سلطة امپرياليستها خلق هاي جهان به دو بخش عمده تقسيم شده اند. يكي خلق هايي كه در كشورهاي امپرياليستي زندگي ميكنند و ديگري خلق هايي كه در كشورهاي تحت سلطة استعماري كشورهاي امپرياليست بسر ميبرند. كه اين هر دو بخش خلق هاي جهان در زير فشار مضاعف قرار دارند.

بطوريكه خلق هاي كشورهاي امپرياليست مجبور اند كه بار سنگين مخارجي را متحمل شوند كه حاكمان خونريز و غارتگرشان براي رشد و گسترش و استحكام سلطة امپرياليستي شان در جهان به مصرف ميرسانند و اين بار بر شانه هاي طبقات مولد آن كشور ها آنچنان سنگيني ميكند كه زندگي را بر آنان تبديل به مرگ تدريجي كرده است.

و از طرف ديگر خلق هايي كه در كشورهاي تحت سلطة استعماري كشورهاي امپرياليست بسر ميبرند تمام فشار سلطة جابرانة نيروهاي امپرياليستي و شركاء و مزدورانشان، طبقة حاكم دست نشانده، بورژواكمپرادورها و ديگر خائنين و وطن فروشان رنگارنگ را همه روزه متحمل مي شوند. زيرا در جنگهاي توسعه طلبانة آنها براي استعمار كشورها، استثمار انسانها، و براي غارت، چپاول، اخاذي، آدم كشي و حتي نسل كشي و ديگر اعمال جنايتكارانة ظالمانه و استبدادي آنها همه روزه انسانهاي بيشماري از اين خلق ها جانهاي شيرين شان را از دست ميدهند. و خانواده هاي بسياري همه چيزشان از بين ميرود. كودكان و زنان و سالخوردگان كه ناتوان ترين افراد اين خلق ها هستند بيشترين قربانيان را شامل ميشوند. تحفه اي كه امپرياليسم براي اين خلق ها به ارمغان آورده است.

از همين رو است كه ما ميگوييم تمام خلق هاي جهان در تحت فشار مضاعف قرار دارند. فرقي نميكند كه در كدام قسمت از جهان مشغول سپري كردن زندگي شان باشند. در شرق، در غرب، در شمال و يا در جنوب اين كرة خاكي مسكن گزيده باشند، ماداميكه در جهان نظام امپرياليستي حاكم باشد، ستم امپرياليستي نيز حاكم است.

نيروهاي مزدور امپرياليستها بطور فجيع و بي شرمانه براي بدست آوردن قدرت، نام و شهرت و سود بيشتر خود حاضرند هر بلايي را كه منجر به برآورده شدن بيشتر اين خواسته ها و اهداف آنها گردد بر سر خلق هاي كشورهاي شان بياورند.

و اگر عميق تر به مسئله نگاه كنيم ميبينيم كه جنايتكاريهاي امروز ريشه اي تاريخي دارد. زيرا بر هيچكس پوشيده نيست كه غاصبان جاني و جنايت كار از زمان شروع نظام طبقاتي در جهان تا امروز به اشكال و عناوين مختلف وجود داشته اند. اين جانيان و غاصبان كه طبقات حاكمة نظام هاي طبقاتي مختلف را تشكيل ميداده اند و ميدهند تا به امروز از طريق توسعه اعتقادات و باورهاي ارتجاعي رنگارنگ براي سركوب طبقات تحت حاكميت شان استفاده هاي فراوان كرده اند. آنها قانون ها ساخته اند و با تطبيق اين قانون هاي خودساخته فقيركش و خان پرور و هزاران حيله و نيرنگ عوام فريبانه ديگر توانسته اند تمام امكانات و ثروت هاي ملي را در اختيار و دسترس طبقة خود نگهداشته و بار سنگين هزينه ها و مصارف سرسام آور خود را بر دوش طبقات محكوم و تحت سلطة حاكميت شان بياندازند. و خود هميشه در كاخ ها و بلند منزل هاي جهان با امكانات و وسايل مدرن به عيش، استراحت، تفريح و تن پروري بپردازند.

بله، اين جنايتكاري ريشه اي تاريخي دارد، از اهرام مصر گرفته تا به آسمانخراشهاي امروز امريكا و ديگر ممالك امپرياليستي كه در جهان به غارتگري و چپاولگري مشغول اند ميتوان از نمونه هاي اين جنايتكاري نام برد. چرا كه اگر به تاريخچة ساخته شدن اين اهرام و آسمانخراش ها نگاهي بيافكنيم به روشني درخواهيم يافت كه اينها همه بر دوش كارگران و زحمتكشاني ساخته شده اند كه در تمام عمر خود لحظه اي آسايش بر خود نديده اند. به اين معنا كه اينها جز غارت انرژي و حاصل دسترنج آنان چيز ديگري نيستند كه امروزه طبقات بالاي آن جوامع از آنها براي خود استفاده ميكنند و افتخار آنها را بنام خود زده اند.

در نظام امپرياليستي صدها هزار انسان بي خانه ميشوند تا ده ها تن صاحب صدها خانه ميگردند. هزاران انسان بر فرش فقر مينشينند تا چند تن به مكنت و ثروت ميرسند. ميليونها نفر آواره و دربدر ميگردند تا عده اي نوكر و مزدور به قدرتهاي پوشالي ميرسند.

اينست فشار، اينست جبر، اينست آن چيزي كه توده هاي مردم را به جنبش واميدارد. بحركت مي اندازد و به قيام ميكشاند و سرانجام امواج انقلاب را براي محو نيروهاي مرتجع ضد انقلاب خروشان ميسازد.

بنابراين براي اينكه به اين مسئله كه چرا چنين است؟ چه چيزي باعث شده است تا جنبش هاي انقلابي پا بگيرند و پيوسته در دل خلق هاي كشورهاي مختلف رشد كنند و گسترش يابند؟ پاسخي روشن و كوتاه در يك جمله داده باشيم اين جملة معروف را بكار ميبريم: « احتياج مادر ايجاد است».

جنايتكاران و غاصبان در طول دوران تاريخ براي تداوم اين نظام ضد انساني محكوم به شكست از هيچگونه سعي و تلاش و كوششي دريغ نورزيده اند. چرا كه سرنگون شدن نظام طبقاتي منجر به نابودي سلسلة حاكميت اين غاصبان و جنايتكاران ميگردد.

اينها ‹‹ طبقات حاكم ›› از قرن ها پيش توانسته اند از طريق تطبيق نظام هاي طبقاتي و خصوصا اين نظام طبقاتي كنوني كه به مرز زوال خودش نزديك شده است به همكاري ديگر شركاي خود تحت ساختارهاي حكومت هاي مختلف گذشته و ساختارهاي امروزين حكومت داري مانند اعضاي سه قوة مقننه، مجريه و قضائيه چشمان خلق هاي كم آگاه خود را كور كنند و بر آن ها پادشاهي نمايند.

اين خائنين و مستبدين جهان در نقاب هاي مختلف و با وسائل ارتباط جمعي رسانه اي گوناگون خويش چشم و گوش خلق ها را به ديدن و شنيدن چيزهايي مشغول ميدارند كه وضعيت موجوده را در نظرشان موجه و طبيعي جلوه دهد.

اما بخش هايي از توده هاي جهان بر اثر بر دوش كشيدن اين همه بار سنگين توليد كه قرن هاست بر دوش طبقة آنها گذاشته شده است و از طرفي ديگر در زندگي نكبت بار آنها هيچ تغييري رونما نگرديده است ( از نظر عيني )، و با تاثير پذيري از كار جنبش ها و سازمان هاي انقلابي ( از نظر ذهني ) بخوبي درك كرده اند كه بدون يك انقلاب واقعي و شركت فعال در آن از بين رفتن اين نظام خونخوار تدريجي توده ها ممكن نميباشد.

اين توده ها قسمتي از اين آگاهي را از گذشتة تاريخي طبقة شان كسب كرده اند. زيرا در طول تاريخ طبقة آنها بارها و بارها بر عليه ظلم و استبداد دست به شورش هايي زده است كه از اين قيام ها و شورش ها توده ها تجاربي حاصل كردند و بالاخره آبديده شدند كه در نتيجه موفق به برانداختن نظام هاي ظالمانه و مستبد گوناگوني هم گرديدند.

ازينرو امروز بخشي از خلق هاي در بند جهان بخوبي ميدانند كه براي نجات از اين همه زنجير اسارت و استثمار، تنها راه، گرد آمدن بر گرد جنبش هاي انقلابي است جنبش هاي انقلابي واقعي كه تك تك اعضاي آنها با علم انقلاب مسلح و در اين راه براي رهائي از چنگال اين خون آشامان حاضرند از جان و مال و تمام هست و نيست خودشان درگذرند.

و اما بخش اعظمي از اين خلق ها متأسفانه كه هنوز در تحت نفوذ كساني هستند كه در كنار دولت هاي ارتجاعي فعلي قرار دارند. آنهايي كه انديشه و بيان و قلم خويش را بخدمت اين دولتها قرار داده و در مسايل اقتصادي، سياسي و اجتماعي به آوازه گري، سفسطه بازي و غلو كردن ميپردازند. و از اين راه با نوكر منشي در خدمت منافع سران اين نظام جهانخوار قرار گرفته تا سهمي از عيش و نوش آنها را نصيب شوند.

منظور از روشنفكران و هنرمندان مرتجعي است كه با بيشرمي تمام به خلق هاي خويش پشت كرده اند و با تمام توان انديشة خود حافظ منافع اين غارتگران جهان كنوني گرديده اند.

اين روشنفكران و هنرمندان مرتجع با نوشتن كتابها و خلق آثاري فريبنده شب و روز تلاش ميكنند تا حقايق جهان كنوني را وارونه نشان دهند. خوب ها را بد و بدي ها را بعنوان خوب به تصوير بكشند. حق را ناحق و ناحق را حق جلوه دهند.

ليكن، خوشبختانه با تمام اين نيرويي كه امپرياليسم امروزه در جهان كنوني با خرج ميلياردها دلار به مصرف ميرساند فقط ظواهر قضايا را تغيير ميدهد و اما ماهيت مسائل همچنان پا برجا ميماند و اين هم همان ماهيت دروني مسائل است كه عامل فشارهاي ايجاد شده بر خلق ها ميباشند. پس ستم و فشار با تمام دستكاريهاي صوري اين نظام هرگز از ديده ها براي مدتي زياد پنهان نميمانند و از اينروست كه خلق ها هر از چندي به تنگ آمده و به طغيان بر ميخيزند.

امپرياليسم براي نجات خويش به حيله اي ديگر نيز متوسل ميشود. و آن اينكه جامعه شناسان، روانشناسان، اقتصادانان و متخصصين زيادي را به استخدام خويش در مي آورد تا بلكه بتوانند طرح ها و نقشه هايي را ارائه بدارند تا با اجراي آنها حتي براي چند صباحي هم كه شده نظام را از خطر سقوطي كه حتمي است در امان نگهدارد. اين متخصصين مزدور و نظريه پردازان خائن به خلق ها، با مكاره گري و حيله گري طرح ها و نقشه هايي را به امپرياليسم كه خود بخشي از آن هستند ارائه ميدارند. طرح هايي كه با اجراي آن انرژي فشرده شدة خلق ها براي مدتي به سمتي ديگر به هدر ميدهند. سمت و سويي كه براي نظام خطر آفرين نباشند و كليت آن را مورد تهديد قرار ندهند.

اما، با اين حربه هم امپرياليسم راه بجايي نميبرد. چونكه اين طرحها و نقشه ها هم در ظاهر امر براي نجات امپرياليسم كارساز هستند، ليكن در باطن، هرج و مرج و خشم توده ها بعد از مدتي در درون اين نظام امپرياليستي چنان دو چندان و چند چندان ميشود كه امپرياليسم همچون اژدهايي دم مرگ از طغيان دروني خويش، آنچنان سخت بر خود پيچد تا جان دهد. زيرا كه فشارهاي دروني ديگر غير قابل تحمل ميگردند، هم براي خلق ها كه از جانب امپرياليسم صورت ميگيرد و هم براي امپرياليسم كه از جانب خلق ها اعمال ميشود. 

بر اين اساس است كه جنبش هاي انقلابي بوجود مي آيند و رشد ميكنند و با كار و پيكار انقلابي به حدي ميرسند كه رود خروشان انقلاب را بوجود مي آورند و در نتيجه به دوران سياه يك نظام طبقاتي پايان ميدهند. و اين مبحث را با خوانش دوبارة اين جمله به پايان ميبريم: «احتياج مادر ايجاد است».

متن سخنرانی افتتاحیه جلسه تجلیل از روز جهانی کارگر و ایجاد جنبش انقلابی آزادی افغانستان - جاآا

 متن سخنراني افتتاحيه

جلسة تجليل از روز جهاني كارگر

و

ايجاد جنبش انقلابي آزادي افغانستان - جاآا

 

روز جهاني كارگر به تمام كارگران جهان گرامي باد!

من به نمايندگي از برگزار كننده گان اين جلسه، اول ماه مي روز جهاني كارگران و پيشاپيش تأسيس و اعلام موجوديت جنبش انقلابي آزادي افغانستان (جاآا) را در اين روز فرخنده، با افتخار و سربلندي خدمت شما و تمامي خلقهاي در بند افغانستان و جهان تبريك عرض ميدارم. مايلم كه از اين فرصت بدست آمده استفاده نمايم و مختصري چند پيرامون مسئلة اول ماه مي روز جهاني كارگران بپردازم. روزي كه در آن كارگران بسياري قهرمانانه براي رهائي از زير يوغ ستم و استثمار رزميدند. روزي كه كارگران با اتحاد و همبستگي تاريخي خويش پشت مستبدين شهر شيكاگو را بلرزه درآوردند.

در اين روز كارگران با راه انداختن راهپيمائيهاي بزرگ، اعتصابات كارگري سراسري و برخوردهاي خياباني قدرت و توان نيروي عظيم خويش را به نمايش گذاشتند. و با اين كار خويش نشان دادند كه نيروي آنها تنها براي كار توليد در كارخانه نيست بلكه آنها از اين نيروي عظيم خود براي اعادة حقوق خويش نيز ميتوانند و بايد استفاده كنند. اين روز اول ماه مه 1886 بود. روزي كه در تاريخ براي هميشه بعنوان روز افتخار آميز تمام كارگران و زحمتكشان جهان ثبت گرديد.

اينك در سراسر جهان، تمام انقلابيون و مردمان آزاديخواه اين روز را بعنوان روز رهائي طبقة كارگر و ساير زحمتكشان جهان جشن ميگيرند و همه ساله از رشادتهاي آنان تمجيد ميكنند. و لذا ما نيز بعنوان مدافعين استوار و پا برجاي طبقة كارگر و ديگر زحمتكشان جهان از اين روز فرخندة تاريخي تجليل بعمل مي آوريم. اين وظيفة ماست تا از اين روز بزرگ تاريخي طبقة خويش بعنوان روز رهائي و آزادي ستايش كنيم. جلسات كارگري را داير كنيم و مقالات و اشعار انقلابي و حماسي طبقة خود را به خوانش بگيريم تا بدينوسيله روح مبارزه و نبرد را زنده نگه داريم و پتك گرانسنگ خويش را با بازوان تواناي خود بر فرق سركوبگران خويش بركوبيم.

در اينجا ضروري است كه به موضوعي ديگر نيز در اين رابطه اشاره شود. و آن اينستكه در نقطة مقابل ما يعني در سمت دشمنان ما نيز از اين روز توسط آنانيكه طبقة كارگر براي نابودي آنها اين روز را آفريده است تجليل بعمل مي آيد. و اين بسي نگران كننده است، زيرا اين يك، تاكتيك دشمن است، و ما بايد اين تاكتيك دشمن را براي طبقة خويش افشاء نمائيم. و براي اين افشاءگري اين سئوال را مطرح ميكنيم كه: آيا براستي اين روزيكه امروزه توسط نهادهاي رسمي دولتي و غير دولتي از آن تجليل ميشود منظورشان همان روز جهاني كارگران اول ماه مي 1886 شهر شيكاگو است؟ كه توسط كارگران بعنوان روز تاريخي كارگران و ساير زحمتكشان براي رهائي و آزادي آنها ثبت گرديد و يا چيزي كاملا متفاوت از ماهيت واقعي روز اول مي 1886 شهر شيكاگو ميباشد؟

براي روشنتر شدن مطلب، لازم است كه نگاهي عميقتر پيرامون مسئله بياندازيم. وقتيكه بطور مختصر اما ژرفتر به موضوع مينگريم درميابيم كه در طول تمام دوران تاريخ، همه چيز توسط دستان تواناي زحمتكشان و نيروي كار آنها تحت نامهايي چون برده، رعيت و كارگر ساخته شده است. اما هيچ چيز براي آنها داده نشده است. امروزه اگر در محلي كه زندگي ميكنيم اندكي به اطراف مان توجه كنيم ميبينيم كه اين كارگر است كه خانه ميسازد اما خود خانه اي ندارد، مي بينيم كه اين كارگر است كه ماشين توليد ميكند اما خود ماشيني ندارد، اين كارگر است كه غذا توليد ميكند اما خود از غذاي كافي و مناسب برخوردار نيست. و همينطور الي آخر، همه چيز توسط بازوي كارگران ايجاد ميگردد اما خود محروم از ساخته هاي خويش اند. آيا اين عادلانه است؟ آنكه ميسازد، توليد ميكند و به خدمت ديگران قرار ميدهد خود از ساخته هاي خويش محروم باشد؟ و آنانيكه هيچگونه نقشي در ساختن و توليد و ارائه كالاها و خدمات نداشته اند صاحب همه چيز باشند؟ امروز در جهان ميليونها انسان كارگر گرسنه اند. ميليونها انسان كارگر در معرض انواع و اقسام خطرهاي ناشي از روند كار قرار دارند. امروز اين طيف وسيع زحمتكشان هيچگونه اميدي براي آيندة خود و اولاد خويش نمي توانند متصور شوند. كجاي اين نظام عادلانه است؟

كارگري كه هر روز چاشت براي پسرش چاي شيرين ميدهد؟ چرا كه ديگ چاشت موجود نيست و با اين وسيله احساس گرسنگي فرزندش را از بين ميبرد.

و ثروتمندي كه از زيادي چربي، خود و خانواده اش را تحت جراحي هاي گوناگون قرار ميدهد تا كه به وزني برسند كه بتوانند راه بروند و لااقل قادر به انجام خصوصي ترين كارهاي خويش باشند.

اين وضعيت و يا بهتر بگوييم اين نظام را چه كساني ايجاد كرده اند؟ و به اين نظام چه نامي داده شده است؟

اين نظام را حاكمان، استثمارگران، ظالمان، ستمگران، اربابان و خلاصه سرمايه داران بوجود آورده اند. و باعث شدند كه انسانها بطور عمده در دو طبقة جداگانه از نظر وضعيت زندگي و كار قرار بگيرند طبقة برده داران و برده گان، طبقة اربابان فئودال و رعايا و طبقة سرمايه داران و كارگران و ازينروست كه جامعة انساني در طي سه دورة برده داري، فئودالي و سرمايه داري شكل طبقاتي بخود گرفته است و اين دوره هاي تاريخي اقتصادي اجتماعي زندگي بشر نظام هاي طبقاتي ناميده شده اند.

در نظام هاي طبقاتي تمام جوامع طبقاتي هستند و در جامعة طبقاتي، يكي از گرسنگي ميميرد و ديگري از سيري هلاك ميشود. در جامعة طبقاتي يكي بر تخت شاهي و ديگري بر فرش گدايي نشسته است. اين است كه ميگويند حاكم و محكوم و اين است كه ميگويند استثمارگر و استثمار شونده، اينست كه ميگويند ظالم و مظلوم، ستمگر و ستمكش و اين است كه ميگويند ارباب و رعيت و اينست كه ميگويند سرمايه دار و كارگر و غيره و غيره . . .

حال در چنين نظامي، حاكمان از روز شورش محكومان تجليل ميكنند!!! جالب توجه نيست؟!!! استثمارگران از روز شورش استثمار شوندگان، ظالمان از روز شورش مظلومان، ستمگران از روز شورش ستمكشان، اربابان فئودال از روز شورش رعايا و بالاخره سرمايه داران از روز شورش كارگران تحسين و ستايش و تعريف ميكنند!!! آيا قابل تأمل نيست؟!!!

از روزي ستايش و تعريف ميكنند كه كارگران به نمايندگي از محكومان، استثمار شوندگان، مظلومان، ستمكشان و رعايا بر ضد حاكمان، استثمارگران، ظالمان، ستمگران و اربابان سر به شورش نهادند و جهان ظلم و استبداد يعني جهان طبقاتي را به لرزه درآوردند تا فرو ريزند همه كاخهاي اين نظام جور و بند را و از ريشه و بنياد بركَنَند سلطة استبدادي را كه بر آنان حكم ميراند.

شما چه فكر ميكنيد؟

آيا اين تجليل واقعي است؟

آيا اين تحسين و ستايش و تعريف حقيقي است؟

نه، هرگز،

پس چرا اينها از اين روز فرخنده و ميمون تجليل ميكنند؟ اين جاي سئوالست. زيرا طبيعي نيست كه حاكماني از روز نابودي طبقة خويش تجليل كنند!!! از كساني ستايش كنند كه در يك روز، حماسه آفريدند و پايه هاي حكومت ظالمانه و نظام طبقاتي شان را به لرزه درآوردند.

پس مكر و حيله و در نهايت هدفي در كار است.

چه هدفي جز اين ميتواند باشد كه آنها با تجليل از اين روز ميخواهند تا بخش ناآگاه طبقة كارگر را از ماهيت واقعي اين روز بدور نگهداشته و از طرف ديگر بخش آگاه و سر به شورش برداشته آنرا از شورش باز دارند. و ماهيت تاريخي اين روزشان را از روح مبارزه بر ضد خويش تهي سازند و آنرا فقط بعنوان روزي خشك و خالي و بي ماهيت نگهدارند تا مباد كه اين روز تاريخي يكبار ديگر بصورت اصيل خويش متجلي و متبلور گردد. آنها اين روز را جشن ميگيرند تا توده هاي كارگر و ساير زحمتكشان را به ميل خود و بر اساس منافع طبقاتي خويش رهبري كنند.

درست برخلاف جريانات انقلابي واقعي كه با تجليل از اين روز، كارگران و ساير زحمتكشان را براي گام نهادن در راه انقلاب بمنظور رسيدن به آزادي رهبري ميكنند. و اين كاريست كه جنبش انقلابي آزادي افغانستان (جاآا) در كنار ديگر احزاب، سازمانها و گروه ها و خلاصه همة جنبش هاي انقلابي بطور بنيادين متعهد به آن است.

پس طبقة كارگر و ساير زحمتكشان از يكطرف بايد پي به ماهيت واقعي اول ماه مي روز جهاني كارگر ببرند. و از طرف ديگر با نگاهي موشكافانه به تجليل كنندگان از اين روز بنگرند تا ماهيت و هويت واقعي آنها را دريابند. اگر تجليل كنندگان اين روز بزرگ و افتخار آفرين نهادهاي رسمي دولتي و غير دولتي و يا كساني بودند كه بنوعي مربوط به طبقات حاكم هستند. هرگز در مراسم شان شركت نكنند و آن مراسم را بر ضد منافع خويش بدانند.

روز جهاني كارگر دو جنبه دارد. جنبة تحريم و جنبة تكريم. تحريم آنانيكه بنوعي در سمت مقابل طبقه كارگر و ساير زحمتكشان قرار دارند و تكريم آنانيكه براي منافع و آزادي طبقة كارگر و ديگر زحمتكشان ميرزمند و يا لااقل حركت ميكنند. بعنوان كسانيكه قوة تميز دوست از دشمن را داشته باشيم، موظف به آنيم كه اعمال دشمنان را چه در شكل تجليل از روزهاي بزرگي چون اول ماه مي روز جهاني كارگر و يا هشت مارچ و غيره، و چه در هر شكل ديگرش مورد تحريم قرار دهيم. و نگذاريم كه دشمنان انقلاب به اشكال مختلفي و يا با بكار گرفتن هرگونه حيله و تزويري در پيشبرد اهداف شوم و ضد انساني خويش موفق شوند. و درست در نقطة مقابل، ما وظيفه داريم تا از هر گونه حركت و عمل انقلابي و يا حركت و عملي كه بنوعي در مسير انقلاب است حمايت و آنرا تكريم نمائيم تا اين حركت ها و يا عمل ها گسترش يابند و مانند جويبارهاي منفرد و جدا افتاده اي با تكريم و ستايش يكي پي ديگر به هم بپيوندند و سرانجام تشكيل دريا و يا رود خروشان انقلاب خلق هاي تحت ستم سراسر جهان را بدهند و با امواج انقلابي خويش تمامي نيروهاي ستمگر و خار و خاشاك مزدور آنها را براي هميش به عدم بسپارند. اينست دو جنبة تحريم و تكريم كه بايد با قاطعيت عملي گردند.

اينك در اينجا با اين شعارها سخنانم را به پايان ميبرم:

زنده باد انقلاب

زنده باد جنبش انقلابي آزادي افغانستان - جاآا

سرنگون باد نظام امپرياليستي

برقرار باد جمهوري دموكراتيك نوين

زنده باد اول ماه مي روز جهاني كارگر

نوشته شده در Thu 1 Jul 2010 ساعت ۹:۴۵ ق.ظ

مقدمه ای پیرامون چگونگی ایجاد جنبش انقلابی آزادی افغانستان - جاآا

مقدمه اي

پيرامون چگونگي ايجاد

جنبش انقلابي آزادي افغانستان - جاآا

بعد از نشست ها و گفتگوها، و بحث و نظرها، و مطالعات گوناگون كه ماهها را در برگرفت قرار بر اين شد تا براي اشاعة آگاهي هاي انقلابي در بين توده هاي مردم و كمك به غنامندي و گسترش هر چه بيشتر فعاليتهاي انقلابي در جامعه، بخصوص جامعه افغاني ما كه بيشتر از هر زمان ديگري نياز مبرم و فوري آن به آگاهي انقلابي احساس ميشود. با جنبش انقلابي كشور به منظور تقويت آن همراهي صورت بگيرد. و از آنجائيكه ما معتقد به اين هستيم كه بشر از ابتداي زندگي خويش پيوسته در بند بوده و هميشه در تلاش شكستن اين بندها برآمده است كه همين نكته باعث شده تا او از ديگر موجودات متمايز گردد. ما نيز مصمم بر آن شديم تا در راه ادامه انقلاب براي رهائي از تمام بندهايي كه امروز خلق هاي كشور ما را به زنجير كشيده اند وظيفه انقلابي خويش را ادا نمائيم.

و چون ما معتقديم كه صحنه زندگي انسان هميشه عرصه انقلاب و آزادي بوده است. و تا زندگي هست بند هست و تا بند هست نياز به آزادي هست و تا نياز به آزادي هست انقلاب ضرورت مبرم و حياتي سير زندگي انسان در طي زمانه هاي مختلف است. چه در گذشته، چه در حال و چه در آينده راهي براي گريز از انقلاب نيست، زيرا كه بندها نياز به آزادي و نياز به آزادي انقلاب را رقم ميزند. اما در اين بين تنها چيزي كه متفاوت است ماهيت، نوعيت و تداوم انقلابهاست.

در گذشته ها انقلابها، متفاوت از انقلابهاي امروزين بودند و انقلابهاي فردا نيز متفاوت از انقلاب هاي امروز زندگي بشر خواهند بود. زماني انقلاب در مقابل نيروهاي قهار طبيعت، زماني انقلاب در مقابل حاكميتهاي مرتجع درون جوامع انساني و شايد زماني ديگر باز انقلاب بر عليه نيروهاي فضاهايي كه انسان ميخواهد بر آنان مسلط گردد و سلطة خويش را رقم زند. پس انقلاب و آزادي دو ركن جدايي ناپذير زندگي بشر است. اگر در دوران هاي ابتدايي زندگي بشر نگاهي بيفكنيم ميبينيم كه در آن دوران هاي اوليه اجداد انساني در تحت سلطه بيرحمانه نيروهاي طبيعت قرار داشته اند و با هزاران بند و زنجير نامرئي بسته بوده اند كه بنام بلاياي طبيعي ياد ميشده اند. آتش، باد، سرما، حيوانات درنده، گرسنگي و غيره و غيره همگي بمثابه زنجيرهايي بوده اند كه او را از چهارسو به بند كشيده بودند و اما همان بشر اوليه با همان توان ناچيز ابتدائي خويش توانست كه براي آزادي خود با طبيعت به مبارزه برخيزد و آهسته آهسته زنجيرهاي طبيعت مسلط بر خودش را يكي پي ديگري بركَنَد و خودش را تا حدود زيادي از بندهاي بيشماري رها سازد و به آزادي نسبي در همان زمان نائل آيد. اگر به دوره هاي بعدي نگاه كنيم بشر باز هم در بند زنجيرهاي فراواني قرار داشته است كه در اين دورانها ديگر زنجير هاي طبيعت قهار، بتنهايي مشكل او نبودند بلكه زنجيرهاي ديگري نيز بر دست و پاي وي پيچانده شده بودند كه آن بندها، رشته هاي اسارتش در تحت نظامهاي اقتصادي اجتماعي ساخته شده توسط خود وي بودند. بشر باز هم پيوسته همانطور كه در برابر طبيعت ايستاد بر عليه اين زنجيرهاي نظامهاي اقتصادي اجتماعي در كنار مبارزه با نيروهاي طبيعت نيز قيام كرد و به انقلاب پرداخت. او در طي هر دوره پيوسته براي رهائي خويش سر به شورش برداشت و انقلاب هاي پي هم را ايجاد كرد و هر زمان نسبت به زمان پيشتر با تحمل رنجها و دردها و قرباني هاي بسياري توانست كه به آزادي هاي فوق العادة بسياري نائل آيد. و زنجيرهاي زمانه را با نيروي قهر انقلابي خويش بگسلاند و خود را به آزادي رساند. اما چيزي كه در اين ميان بسيار مهم است تداوم انقلاب ميباشد. زيرا همانطور كه نظامهاي اقتصادي اجتماعي طبقاتي و ستمگر تداوم يكديگرند، انقلابهايي هم كه بر ضد اين نظامهاي ستمگر ايجاد ميگردند نيز تداوم يكديگرند و از اينرو انقلابها پيوسته تكامل كرده و از يك مرحله به مرحلة عاليتر خودشان ادامه ميابند.

لذا اين جمع با اين اعتقاد نسبت به انقلاب و آزادي و كسب وحدت نظر پيرامون چگونگي برخورد به مسائل جاري كشور در طي چند سال كار مطالعاتي مشترك بر آن شد تا دست به ايجاد تشكلي انقلابي بزند تا در پهلوي ديگر تشكلات انقلابي بتواند كه در رابطه با تأثير گذاري در روند تسريع انقلاب مورد ضرورت امروز افغانستان نقش خويش را ايفاء نمايد و با تأثير پذيري از ديگر جريانات انقلابي و كار و پيكار مشترك در عرصه هاي مبارزاتي به ارتقاي كيفي خويش نيز در رابطه با علم انقلاب بپردازد.

بنابراين بعد از توافق جمعي بر روي ايجاد تشكلي انقلابي، نشست ها و گفتگوهايي صورت گرفت تا چگونگي ايجاد تشكل مورد نياز را مطالعه نمايد. اين نشست ها و گفتگوها چندين ماه را در بر گرفت. نتايجي حاصل شد. و نتايج حاصل شده باز دوباره و چندين باره به بحث گذاشته شد، تا اينكه در نشست روز جمعه 23 ام اپريل 2010  فيصلة نهائي بر آن شد تا تشكل انقلابي مورد بحث بنام «جنبش انقلابي آزادي افغانستان - جاآا» مسمي گردد، و ارگان نشراتي نيز براي اين تشكل در نظر گرفته شود. براي ارگان نشراتي نياز بر اين بود تا نامي انتخاب و نشاني براي آن ساخته شوند. نام و نشاني كه بخوبي بيانگر اهداف و آرمانهاي جنبش باشند. براي انتخاب نام نشريه و نشان مبارزاتي جنبش يك هفته در نظر گرفته شد. روز جمعه 30 ام اپريل 2010 براي انتخاب نام و نشان مورد نياز و فرداي آن يعني اول ماه مي 2010 برابر با 11 ام ماه ثور 1389 بعنوان روز تأسيس و اعلام موجوديت جنبش انقلابي آزادي افغانستان - جاآا انتخاب شد.

در نشست روز جمعه 30 ام اپريل 2010 نامها و نشانهاي زيادي به بحث گذاشته شدند كه از آن ميان نام انقلاب و آزادي براي نشريه، و نقشه افغانستان همراه با ستاره سرخي در اندرونش در ميان زنجيرهايي كه از همه طرف او را بند انداخته اند با علامت مشتي كه زنجيرش را شكسته است بر روي ستاره داخل نقشه با توافق نظر كامل و قطعي جمعي انتخاب گرديدند.

نوشته شده در Thu 1 Jul 2010 ساعت ۹:۳۸ ق.ظ

نه! به هرگونه توافق امپریالیستی و ارتجاعی

  نه! به هرگونه توافق امپریالیستی و ارتجاعی مقاومت! در برابر اشغالگران و مرتجعین مزدورشان فایل PDF امپریالیستهای اشغالگر بخاطر تأمین منا...